حديث "لاضرر" از ديدگاه امام راحل(س)
حديث "لاضرر" از ديدگاه امام راحل(س)
حجتالاسلام والمسلمين محمد هادي معرفت
فقه اسلامي، مخصوصاً بخش معاملات، بيشتر بر يك سري قواعد كلي استوار است كه از متون احاديث وارده اخذ شده. از جمله: قاعده "لاضرر" كه از متن حديث "لاضرر و لاضرار في الاسلام" گرفته شده است.
اين قاعده در سه مورد اساسي از فقه اسلامي به كار گرفته شده و مورد استنباط مسائل و فروع احكام زيادي قرار گرفته. و آن سه مورد از قرار ذيل است:
1ـ در اثبات برخي از (احكام اوليه) كه به استناد قاعده "لاضرر" به ثبوت رسيده. مانند "خيار عيب" كه برخي از فقهأ آن را از حديث مذكور استفاده كردهاند.
2ـ در اثبات (احكام ثانويه) كه با رخ دادن عنوان ضرر، حكم اولي مرتفع، و حكم ديگري جايگزين آن ميشود. مانند (طهارت مائيه ـ و ضوء و غسل) كه با رخ دادن ضرر و زيان، به (طهارت ترابيه ـ تيمم) تبديل ميگردد.
3ـ در اصدار احكام سلطانيه، كه ولي امر مسلمين، در مواقع لزوم از آن استفاده ميكند. و آن وقتي مصالح مسلمين به خطر افتد، يا آنكه نظام مورد تهديد قرار گيرد.
***
متن حديث
حديث "لاضرر و لاضرار" اساساً از پيغمبر اكرم ـ صلي اللّه عليه و اله و سلم ـ درباره "سمرة بن جندب" (1) است. سپس در ديگر روايات بدان اشاره يا استشهاد شده است.
(اصل حديث چنين است: كه سمره در محوطه منزل يكي از انصار (مردم مدينه) درخت خرمايي داشت، و براي آبياري و رسيدگي به درخت خويش، بدون رخصت وارد منزل انصاري ميگرديد.
مرد انصاري شكايت او را نزد پيغمبر برد، كه لااقل با كسب اجازه داخل شود و زن و دختران او ناراحت نشوند. پيغمبر به وي گفت: چرا با كسب اجازه وارد نميشود؟ گفت: در ملك خود نياز به كسب اجازه از ديگري نيست!
پيغمبر به وي گفت: درخت را بفروش. گفت نميفروشم!
پيغمبر گفت:به جاي آن 10 درخت در بهشت به تو ميدهم. گفت: واگذار نميكنم!
خلاصه: نه حاضر شد كه با كسب اجازه داخل شود و نه درخت را واگذار كند.
آنگاه پيغمبر اكرم دستور دادند درخت او را كنده و در روي او افكنند. و به وي فرمود: "انت رجل مضار" و "لاضرر و لاضرار في الاسلام" يا "لاضرر و لاضرار علي مومن"(2)
فقه الحديث
حديث فوق از نظر محتوا، مشتمل بر دو واژه است كه مورد نفي قرار گرفته. "لاضرر" و "لاضرار".
ضرر ـ از نظر لغت، مصدر "ضرّ يضرّ ضراً و ضررا"
به معناي: زيان رساندن، و به اصطلاح: ثلاثي مجرد و متعدي ميباشد.
ضرار ـ مصدر باب "مفاعله": (ضاره يضاره مضارة و ضراراً)
به معناي: درصدد زيان رساندن ميباشد...
لذا معناي "لاضرر و لاضرار في الاسلام" چنين ميشود: (در اسلام جايگاهي براي زيان رساندن به كسي نيست. و نيز اجازه نميدهد كسي درصدد آزار و زيان ديگري باشد).
فرق ميان ضرر و ضرار در آنست كه ضرر به معناي زيان زدن است كه تحقق آن را ميرساند. ولي ضرار به معناي درصدد برآمدن است كه تحقق آن را نميرساند. همانند "خدع" و "خادع" در آيه كريمه(3).
از اين رو، حضرت رسول به سمره فرمود: انت رجل مضار، يعني: تو كسي هستي كه درصدد آزار و زيان رساندن به ديگران ميباشي.
بنابراين، معني و مفهوم حديث ـ به طور كلي ـ چنين ميشود:
در اسلام هيچ گونه حكم ضرري كه موجب زيان شود، جعل نشده. پس هرگونه تكليفي كه زيانآور باشد اساساً در شريعت اسلام برداشته شده.
و تطبيق آن بر مورد چنين است: تصرف مالك در ملك خويش در صورتي مجاز است كه موجب زيان ديگري نگردد. كه در صورت زيان رساندن، اين حق از او سلب ميگردد. در حقيقت، مورد زيان رسيدن به ديگري، مرز و حدي است كه تصرفات مالكانه را محدود ميكند...
و جمله "لاضرار" اين معنا را افاده ميكند كه: اسلام هرگز اجازه نميدهد كسي درصدد آزار و زيان رساندن به ديگران باشد. و همچون سدي منيع در جلوي ستمكاران ايستاده است. و در حريم اسلام، براي ستمكاران جايگاهي نيست.
پس مفاد حديث شريف دو مطلب است:
1ـ در شريعت اسلام حكم و تكليفي كه زيانآور باشد، اساساً تشريع نشده.
يعني احكامي كه به عنوان اولي بر موضوعات اوليه جعل و تشريع شده، در مورد ضرر و زيان برداشته شده، و از اول مخصوص مواردي است كه موجب زيان نباشد.
و اين بدان معني است كه تمامي احكام و تكاليف اوليه، به حديث "لاضرر" تخصيص خوردهاند، و شامل موارد ضرري نميشوند.
2ـ در سايه حكومت عدل اسلامي، ستمكاران زورگويان، و آزار رسانان، و متجاوزان جايگاهي ندارند، يا بايد از تجاوز دست بردارند، يا گور خود را گم كرده از سرزميني كه عدل حكومت دارد جا خالي كننده. وگرنه با قهر و غضب عدل اسلامي مواجه خواهند بود.
از اين رو، پيغمبر اكرم، ابتدا با ملايمت و نرمش (كه شايسته مقام سماحت اسلام است) از اره لطف به سمره پيشنهاد فرمود يا اجازه بگيرد و در موقع وارد شدن به منزل مرد انصاري اعلام نمايد و يا درخت را به وي واگذار نمايد، در مقابل قيمت عادله و ثواب اخروي...
ولي چون با عناد و لجاج سمره مواجه گرديد، آنگاه با اعمال قوه قهريه اسلام در مقابل ستمپيشگان دستور فرمود: درخت او را از بن بيرون آورده جلوي روي او بياندازند...
نظريه فقهأ
بيشتر فقها ـ رضوان اللّه عليهم ـ از قسمت اول اين حديث بهره گرفته، و در سه مورد فوقالذكر (احكام اوليه. احكام ثانويه. احكام سلطانيه) به آن استناد جستهاند.
1ـ كه در مورد "احكام اوليه" بيشتر احكام اثباتي استنباط نموده، فروع و مسائل بسياري بر آن مترتب نمودهاند... مثال روشن آن: خيار عيب است.
برخي از فقها، مستند خيار عيب را حديث "لاضرر" دانسته، زيرا حكم به لزوم (عقد البيع) موجب زيان مشتري ميگردد، و براي وي (خيار فسخ) قائل شدهاند، و اين يك حكم شرعي (وضعي) و اولي و اثباتي است كه به استناد حديث "لاضرر" ثابت گرديده، البته ديگر فقها از جمله "امام" ـ قدس سره الشريف ـ مدرك خيار عيب را جز اين ميدانند.
2ـ و در مورد احكام ثانويه، با رخ دادن حالت خاص (اضطرار. تقيه. حرج. ضرر...) حكم اولي برداشته ميشود، و به حكمي ديكر تبديل ميگردد، مثلاً: وضو اگر موجب زيان جسماني يا زيان مالي قابل توجه گردد تكليف شرعي به تيمم تبديل ميگردد...
3ـ و در مواردي كه "ولي مسلمين" احساس كند خطري مصالح مسلمانان را تهديد ميكند، ميتواند به استناد اين حديث، با آن مقابله كند، و احكام شديدي عليه آن خطر اصدار نمايد.
همانند حكم به حرمت تنباكو كه با لحني شديد از جانب مقام ولايت ميرزاي بزرگ شيرازي صادر گرديد.
نظريؤ امام راحل
امام راحل ـ قدس سره الشريف ـ درباره مفاد "لاضرر" ـ مقدمتاً ـ چنين ميفرمايد:
اصولاً احكام صادره از مقام نبوت و ولايت بر سه گونه است:
1ـ اخبار از حكم واقعي الهي، به عنوان تبليغ رسالت.
2ـ انشاي حكم قضايي، در مقام فصل خصومت.
3ـ اصدار حكم سلطاني، در مقام زعامت و رياست.
سپس اضافه ميكنند:
آنچه به عنوان (قضي. حكم. امر) از مقام نبوت (پيغمبر اكرم(ص) ) و ولايت اميرالمومنين(ع) ) وارد شده، قسمت دوم و سوم را ميرساند (يا حكم قضايي است يا سلطاني). و بيان حكم الهي را نميرساند. زيرا او حكم كرده يا دستور داده، نه آنكه اخبار عن جانب اللّه باشد.
گرچه، لفظ "قضي" ظهور در حكم قضايي دارد. و لفظ "امر" ظهور در حكم سلطاني دارد. و لفظ "حكم" مشترك المفاد است.
آنگاه ميفرمايد:
"اذا عرفت ما ذكرنا فاعلم ان حديث نفي الضرر و الضرار، قد نقل عن مسند احمد بن حنبل(1)... و لفظه: "و قضي ان لاضرر و لاضرار". و قد اتضح ان لفظة "قضي" او "حكم" او "امر" ظاهرة في كون المقضي به من احكام رسول اللّه، بما انه سلطان وقاض، و ليس من قبيل تبليغ احكام اللّه.
ـ والمقام ليس من قبيل القضاوة و فصل الخصومة، كما هو واضح. فيكون قوله: "قضي ان لاضرر و لاضرار" ظاهراً في انه من احكامه بما انه سلطان، و انه سائس الامة و رئيس الملة و اميرهم... فيجب علي الامة طاعة هذا النهي المولوي السلطاني بما انها طاعة السلطان المفترض الطاعة..."(2).
... و اما ما ثبت من طرقنا فهو قضية سمرة بن جندب... فقد ورد بلفظ "قال" لكن التامل في صدر القضية و ذيلها و شان صدور الحديث، مما يكاد يشرف الفقيه بالقطع بان "لاضرر و لاضرار" حكم صادر منه ـ صلي اللّه عليه و آله و سلم ـ بنحو الاَّمرية و الحاكميه بما انه سلطان و دافع للظلم عن الرعية...
...فان الانصاري لا شكي سمرة الي رسول اللّه دخوله علي اهله من غير استيذان، فاحضره النبي و كلمه في ذلك... فلما تابي حكم عليه بالقلع و دفع الفساد، و انه لايضر احد اخاه في حمي سلطاني و حوزة حكومتي...
... فليس المقام بيان حكم اللّه الواقعي، و انه تعالي لم يشرع حكما ضرريا، فان ذلك اجنبي عن المقام... اذ ليس لهما (الشاكي و المشكي عليه) شبهة و لاموضوعية، بل لم يكن شئ الا تعدي ظالم علي مظلوم و تخلف طاغ عن حكم السطان بعد امره بالاستيذان، فلما تخلف، حكم عليه بالقلع و ان لاضرر و لاضرار..."(4)
خلاصه ترجمه:
اين حديث در مسند احمد بن حنبل با لفظ "قضي" وارد شده و در روايات خاصة با لفظ "قال" آمده است. كه با ملاحظه جوانب قضيه و شان صدور حديث، روشن ميگردد كه مقام، مقام بيان حكم واقعي نبوده. و نيز در مقام قضاوت و فصل خصومت نبوده. و صرفاً در مقام دفع ظلم ظالم و شكستن غرور يك طاغي متكبر كه از فرمان سلطان عادل سرپيچي ميكند، بوده... بنابراين، مفاد حديث همان حكم سلطاني است كه از مقام زعامت و ولايت صادر شده است.
و اين حديث را نميتوان تخصيصي در احكام اوليه دانست، يا بيان حكم ثانوي گرفت... بلكه صرفاً وسيلؤ نافذي است كه در اختيار مقام ولايت امري قرار گرفته، و لاغير.
پاورقيها:
1ـ او و ابوهريره و ابومحذوره سه نفري بودند كه پيغمبر اكرم به آنها فرمود: آخرين كسي از شما (سه نفر) كه بميرد در آتش خواهد بود (آخركم موتاً في النار) و سمره آخرين نفري بود كه بمرد در سال 59.

2ـ رجوع شود به كافي شريف ج 5 ص 292 ـ 294. وسائل الشيعه ج 17 ص 340 ـ 342.

3ـ سورؤ بقره آَّيه شماره 9: (منافقين در صدد خدعه و نيرنگ هستند، ولي كارائي آن فقط بر سر خودشان ميباشد).

4ـ الرسائل ـ بقلمه الشريف ـ ص 49 ـ 56.
بر گرفنه شده از سایت سراج
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۸۷/۱۱/۲۶ ساعت ۱۱:۲۱ ق.ظ توسط سید حسین حسینی هرانده
|